واگرایی نور لیزر به صورت ۳۶۰ درجه
من قبلا هم این سوال رو پرسیدم ولی جوابی نگرفتم.میخواستم ببینم چطور و با چه عدسی میتونم نور لیزر را در جهت عمود بر راستای تابش به صورت یک صفحه در بیارم؟ یعنی می خواهم مثل عدسی استوانه ای نور را طوری واگرا کنم که هم به اندازه ۳۶۰ درجه واگرا بشه وهم واگرایی چه میگوید؟ به اندازه ۹۰ درجه تغییر جهت داشته باشه درست مثل اینکه پرتو ورودی مثل یه خط عمود بر صفحه ای باشه که از واگرایی پرتو خروجی ایجاد شده.
واقعا ممنون میشم کسی کمکم کنه
پاسخ:
برای اینکه یک صفحه نور عمود بر نور تابیده داشته باشید، روشهای مختلفی وجود دارد که بسته به کیفیت قطعه اپتیکی، کیفیت باریکه تغییر میکند. در کل دو روش متفاوت برای چنین کاربردهایی وجود دارد. یکی با اپتیک که کل صفحه با هم ایجاد شود و دیگر با اسکن کردن نور لیزر. این دو شیوه برخورد را در ایجاد یک خط لیزر هم شاهد هستیم. بارکد ریدر در گوشی موبایل شما یک تصویر از کل بارکد را میگیرد و آنالیز میکند، در حالیکه بارکدریدر مغازهها یک باریکه لیزر به سرعت حرکت میکند و شکل یک خط را میگیرد. در اولی برای آشکارسازی نیاز به یک CCD یا آرایهای از آشکارسازها داریم و حجم اطلاعات معمولا بالا است و در دومی فقط یک آشکارساز کافی است و قطار اطلاعات به صورت زمانی تغییرات یک لکه لیزر با گذر از نواحی تاریک و روشن را میفرستد.
برای قطعه اپتیکی بهترین راه استفاده از یک مخروط صیقلی است که جزو قطعات اپتیکی متداول بازار نیست. بجز آن با چند آینه استوانهای نیز میتوان کل صفحه را پر کرد.
راه حل اسکنر یا روبشگر بسیار دقیقتر و نسبتا ساده است. بدین صورت که آینه تختی در مسیر باریکه لیزر قرار میگیرد. این آینه روی موتوری که شافت آن در راستای باریکه نور است به نحوی نصب میشود که آینه با راستای باریکه زاویه 45 درجه می سازد. با چرخش آینه یک صفحه نور عمود بر مسیر باریکه لیزر ایجاد میشود. کیفیت و دقت به دقت در نصب آینه و لقی شافت موتور بستگی دارد.
واگرایی چه میگوید؟
مرکل درست میگوید آمریکا دیگر قابل اعتماد نیست
سرویس خارجی-روند واگرایی بین اروپا و آمریکا واگرایی چه میگوید؟ به دنبال اجلاس اخیر سران هفت کشور صنعتی و اجلاس سران ناتو شدت گرفته است. ترامپ در این نشستها سران برخی کشورهای اروپایی را تحقیر و به مرکل صدراعظم آلمان نیز حمله کرد. مرکل نیز در مقابل فرمان واگرایی رسمی بین آلمان و آمریکا را برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم صادر کرد و گفت زمان آن رسیده است که اروپا راه خود را از آمریکا جدا کرده و به خود اتکا کند.بعد از این اظهارات بسیاری از مقامات اروپایی از مرکل حمایت کردند.«یان کلود یونکر»، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا نیز در گفتوگو با هفتهنامه «اشپیگل» با حمایت از موضع مرکل در مقابل آمریکا گفته: «اتحادیه اروپا تحت فشار قرار دارد اما کوتاه آمدن نیز در این میان گام غلطی است.»«یونکر» در این گفتوگو از اروپاییان خواسته که با اعتماد به نفس بیشتری با آمریکا برخورد کنند. «ترامپ برای ما شریکی است که ما به راحتی نمیتوانیم خود را با او وفق دهیم. البته این مسئله واضح است که نوع و روش حکومت کردن ترامپ ما اروپاییان را مجبور به عهدهداری مسئولیتهای جدید میکند.»وی همچنین از اظهارات مرکل مبنی بر اینکه ما دیگر نمیتوانیم مانند سابق به آمریکا اعتماد کنیم حمایت و تاکید کرد «هم در برخورد با ترکیه و هم دونالد ترامپ یک رویکرد مطمئن ضروری است.»
فعالیت این سایت بر اساس قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد.
تمام حقوق برای پیشخوان محفوظ است. استفاده از مطالب و تصاویر این سایت فقط با ذکر نام پیشخوان و درج لینک به این سایت مجاز است.
دربارهٔ ما | تبلیغات در پیشخوان
واگرایی در روابط اتحادیه اروپا و آمریکا؛ فرصتی برای ایران
دونالد ترامپ اولین رئیس جمهور آمریکایی است که اصول و بنیانهای اتحاد فراآتلانتیک را که بتدریج پس از جنگ جهانی دوم به این سو شکل گرفته و قوام یافته است، زیر سوال میبرد. اقدامات ترامپ دست کم سه اصل اساسی و بنیادین اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس را به چالش کشیده است: نظم مبتنی بر لیبرال دموکراسی غربی؛ جهانیشدن و تجارت آزاد؛ و نظام امنیت دستهجمعی غربی (ناتو). در این چارچوب، ترامپ به جای تحسین دموکراسیها و تلاش برای تقویت نظم مبتنی بر لیبرال دموکراسی غربی، رهبران اقتدارگرا و نظامهای اقتدارگرا را تحسین میکند؛ با خروج از موافقتنامههای تجارت آزاد و در پیشگرفتن حمایتگرایی و ملیگرایی اقتصادی و اعمال تعرفههای تجاری در مقام جدیترین مخالف جهانیشدن و تجارت آزاد قد علم کرده است و به شکل کاملا آشکاری تعهد امنیتی آمریکا به اروپا را مورد تردید قرار میدهد و از منسوخشدن ناتو سخن میگوید. اتخاذ این رویکردها از سوی ترامپ دوره بیسابقهای از شکاف و واگرایی را در روابط آمریکا و اروپا رقم زده است.
عوامل واگرایی در روابط اروپا و آمریکا
۱-یکجانبهگرایی آمریکایی در مقابل چندجانبهگرایی اروپایی: دوره ترامپ را باید افراطیترین دوران یکجانبهگرایی آمریکایی پس از جنگ جهانی دوم دانست. خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، توقف قرارداد تجاری ترانس پاسیفیک، خروج از یونسکو، انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیت المقدس با وجود مخالفتهای شدید جامعه جهانی، خروج از برجام، اعمال تحریمهای یکجانبه، خروج از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، به راهانداختن جنگ تجاری با شرکای عمده ایالات متحده از طریق اعمال تعرفههای تجاری و زمزمههایی مبنی بر خروج این کشور از سازمان تجارت جهانی، یکجانبهگرایی را به مشخصه اصلی سیاست خارجی ترامپ تبدیل ساخته است. از نظر ترامپ، چندجانبهگرایی اوباما موقعیت هژمونی آمریکا را در جهان تضعیف، از شأن و منزلت ابرقدرتی آن کاسته و بر قدرت رقبای آن افزوده است.
در واقع، حکمرانی جهانی چندجانبهگرایانه بیش از اینکه در راستای منافع ملی آمریکا باشد، جایگاهی همسطح با آمریکا را برای قدرتهای رقیب در نظر گرفته است که به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. در مقابل اتحادیه اروپا حامی یک نظم جهانی چندجانبهگرای مبتنی بر قواعد بینالمللی با مرکزیت سازمانهای بینالمللی به ویژه سازمان ملل متحد است. از نظر این اتحادیه یک نظم چندجانبه مبتنی بر قواعد بینالمللی، از جمله اصول منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر، تنها تضمین واقعی صلح و امنیت در عرصه نظام بینالملل است. اروپاییها یکجانبهگرایی ترامپ را به معنی نادیدهگرفتن نقش دیگر قدرتها در مسائل جهانی و همچنین تضعیف و تخریب تمامی دستاوردهای جامعه جهانی در چند دهه اخیر میدانند که برای صلح و امنیت جهانی بسیار خطرناک است.
۲-ملیگرایی آمریکایی در مقابل بینالمللگرایی اروپایی: ترامپ تنها راه و بهترین شیوه تامین منافع ملی را ملیگرایی و حمایتگرایی اقتصادی میداند. از این رو، وی ضدیت آشکاری با جهانیشدن، بینالمللگرایی و تجارت آزاد دارد. در این راستا، ترامپ رژیمها و نهادهای بینالمللی را شبکه به هم پیچیدهای تصور میکند که نه تنها آمریکا را در دام خود گرفتار کرده و آزادی عمل را از آن سلب نمودهاند بلکه کارکرد آن در طول دهههای گذشته در جهت تغییر موازنه قدرت و تجارت به ضرر آمریکا و به نفع رقبا بوده است. بنابراین، مطابق با دیدگاه وی ماندن در این رژیمها و سازمانها به معنی تداوم سواری مجانی سایر کشورها از آمریکا و تداوم روند افزایش قدرت رقبا است. از این روست که دکترین خروج از رژیمها و سازمانهای بینالمللی و سیاست اعمال تعرفه بر واردات آمریکا از جمله سیاستهای اصلی دولت ترامپ به شمار میروند.
اتحادیه اروپا اما یک موجودیت ذاتا بینالمللی است. ماهیت این اتحادیه بر به حاشیه رفتن ملیگرایی و از میان برداشتن مرزها و آزادی عمل در چهار حوزه تجارت کالا، سرمایه، گردش انسان و خدمات است. در واقع، بنیان نظری شکلگیری اتحادیه اروپا در این ایده نهفته است که بهترین راه تامین منافع ملی دولتها در رفع موانع دست و پاگیر ملیگرایانه، ترویج همکاری بینالمللی، تعمیق همگرایی و تمرکز بر منافع مشترک و متقابل میان آنهاست. بنابراین، علت اصلی ضدیت ترامپ با اتحادیه اروپا را باید در مخالفت وی با ایده و بنیانهای اساسی شکلگیری این اتحادیه دانست. ضدیتی که هر روز شکل جدیتری به خود میگیرد و از سطح کنش کلامی و تشویق رهبران اروپایی به خروج از این اتحادیه فراتر رفته و مطابق با ادعای برخی رسانهها حتی وارد فاز عملیاتی شده است. در همین راستا خبرگزاری رویترز مدعی شده است که استیو بنن مشاور و دستیار سابق ترامپ یک سازمان سیاسی را برای ضربهزدن به اتحادیه اروپا و نهایتا فروپاشی آن تاسیس کرده که در واقع پایگاه اصلی جنبشهای پوپولیستی، ملیگرا و ضد اتحادیه است.
۳-اختلافات موجود در ناتو: سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به عنوان بزرگترین اتحادیه نظامی جهان، نماد وحدت نظامی- دفاعی غرب و مهمترین و بزرگترین قدرت بازدارنده آن در مقابل دشمنان محسوب میشود. با این همه، اروپا و آمریکا پس از جنگ سرد همواره در مورد اهداف و هزینههای این سازمان دچار اختلافنظر بودهاند. اروپاییها با تفسیری مضیق از اهداف آتی ناتو، با استناد به ماده ۵ این سازمان، وظیفه اصلی آن را دفاع از “امنیت” اعضاء در برابر تهدید خارجی میدانند و مخالف تبدیل ناتو به پلیس جهانی در خدمت هژمونطلبی آمریکا هستند. علاوه بر این، اغلب اعضای اروپایی ناتو مطابق با آنچه پیش از این توافق شده حاضر و یا قادر به پرداخت ۲درصد از تولید ناخالص داخلی خود به این سازمان نیستند. در مقابل، آمریکا قائل به تفسیر موسع از منشور ناتو یعنی دفاع از “منافع” اعضاء ورای مرزهای جغرافیایی این سازمان است.
این امر مستلزم گسترش جغرافیایی عضویت به ورای اطلس شمالی نظیر ژاپن و استرالیا و همچنین مقابله با چین است. این کشور در مورد هزینههای ناتو نیز همواره خواهان پرداخت حقالسهم تعیینشده از سوی همه اعضاء بوده است. روسای جمهور پیشین آمریکا با دیده اغماض از این موارد اختلافی گذر کرده و اجازه ندادند وحدت داخلی سازمان فدای این اختلافات شود. با این حال، به نظر میرسد ترامپ برخلاف پیشینیان خود حاضر به چنین اغماضی نیست و تداوم هزینه برای تأمین امنیت اروپا بدون مشارکت کامل ایشان را مصداق سواری مجانی میداند. در همین راستا، ترامپ اخیرا در ادامه سلسله انتقادهای خود به ناتو عنوان داشته است که “ناتو برای اروپا بهتر است تا آمریکا”. ترامپ اولین رئیس جمهور آمریکایی است که ماده ۵ پیمان ناتو را به چالش میکشد و دفاع از اعضای سازمان را “مشروط” به پرداخت هزینهها از سوی آنان میکند.
۴-تفاوت در اولویتها و اهداف امنیتی: رویکردهای سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا و آمریکا به سبب تغییر در محیط، اهداف و اولویتهای امنیتیشان دیگر همچون گذشته چندان منطبق بر هم نیست. در دوره نظام دوقطبی، تهدید مشترک از ناحیه شوروی به همسانسازی اولویتها و اهداف امنیتی دو سوی آتلانتیک و همگرایی عمیق در روابط آنها منجر شده بود. ضمن اینکه ناتو نشان داد که در پاسخگویی و بازدارندگی در مقابل این تهدید مشترک سازمانی کاملا موفق و کارآمد است. وضعیت اما بعد از فروپاشی شوروی تغییر کرد؛ دشمن مشترک جای خود را به تهدیدهای نوین و غیردولتی داد و به همان میزان از کارآیی ناتو که سازمانی از لحاظ ساختاری مناسب تهدیدهای کلاسیک بود کاسته شد، به طوری که حتی تجدیدنظر در دستورالعمل امنیتی آن مطابق با ماهیت تهدیدات جدید نیز چندان در کارآمدی آن در شرایط جدید موثر نیفتاد. نقش روسیه و خاورمیانه به عنوان دو منبع اصلی تهدید امنیتی پیرامونی اروپا در راهبرد امنیتی آمریکا کمرنگ شد و متاثر از ظهور چین، شرق آسیا به مهمترین ناحیه در راهبرد امنیتی ایالات متحده تبدیل شد. در این چارچوب در حال حاضر مشاهده میشود که در هر دو مورد (روسیه و خاورمیانه) رویکرد آمریکا واگرایی بارزی از رویکرد اتحادیه اروپا دارد.
ترامپ برخلاف متحدان اروپایی نه تنها روسیه را تهدید اصلی و درجه یک خود تلقی نمیکند بلکه در پی تنشزدایی و بهبود روابط با کرملین آن هم در شرایطی است که این کشور بیشترین رفتارهای توسعهطلبانه را از زمان فروپاشی شوروی در شرق اروپا (مسئله اوکراین و کریمه) و غرب آسیا (حضور در سوریه) داشته است. خاورمیانه نیز اهمیت گذشته را برای آمریکا ندارد. حضور و تمرکز گسترده امنیتی آمریکا در این منطقه پس از فروپاشی شوروری با هزینههای بالا اما دستاوردهای اندک همراه بوده و این فرصت را به رقبایی مثل چین داده است تا در سایه تمرکز آمریکا بر این منطقه بر قدرت خود بیفزاید. امروزه اهمیت منطقه خاورمیانه برای آمریکا به زیرمنطقه خلیج فارس تقلیل یافته است آن هم نه به این دلیل که این منطقه سرشار از منابع نفتی است بلکه به این دلیل که مهمترین رقیب آنها یعنی چین به شدت به نفت وارداتی از خلیجفارس متکی است.
بنابراین، کنترل امنیتی این منطقه میتواند برگ برنده آمریکا در برابر چین باشد. برخورداری آمریکا از فناوری نفت شیل از اهمیت منابع نفتی خاورمیانه برای این کشور کاسته است، با وجود این مقوله امنیت انرژی و قیمت آن بیش از خود انرژی به کنشهای رفتاری آمریکا در این منطقه شکل میدهد. در مقابل به موازات اینکه از اهمیت خاورمیانه برای آمریکا کاسته شده، اهمیت آن برای اتحادیه اروپا به سبب سرریز ناامنیهای متعدد ناشی از آن به اروپا (به ویژه تروریسم و پناهجویی) دوچندان شده است. ضمن اینکه اروپا نیز همچون چین بخش عمدهای از انرژی خود را از منطقه خاورمیانه وارد میکند. اختلاف در اولویتهای راهبردی اروپا و آمریکا سبب شده است که رویکردهای آنها نیز برای برخورد با مسائل این منطقه متفاوت از یکدیگر باشد.
۵-ایران و برجام: اروپا و آمریکا پس از انقلاب اسلامی همواره از راهبردی واحد اما رویکردهایی بعضا متفاوت در قبال ایران برخوردار بودهاند. راهبرد کلان و مشترک آنها در طول این سالها “مهار و تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران” و رویکردهای آنان طیفی از سیاستهای تقابلی تا تعاملی را شامل شده که در دورههایی برهم منطبق و در دورههای نیز بعضا با هم متفاوت بوده است. به عنوان مثال، سیاست این دو در دوره اوباما در قبال ایران هم در راهبرد و هم در رویکرد یکسان بود؛ راهبرد تغییر رفتار مبتنی بر آمیزهای از رویکردهای فشار و تعاملِ همزمان که نهایتا به توافق هستهای منجر شد. به نظر میرسد این مسئله در دوره ترامپ هم در راهبرد و هم در رویکرد دچار اختلاف شده است. راهبرد اروپا بعد از برجام همچنان مبتنی بر تغییر رفتار ایران است، در حالی که به نظر میرسد راهبرد ترامپ از تغییر رفتار تا تغییر رژیم در نوسان است. رویکرد اروپا در چارچوب راهبرد مذکور تعامل و همکاری با ایران است در حالی که رویکرد آمریکا مبتنی بر فشار و تقابل است.
دولت ترامپ برخلاف دوره اوباما، تفکیکی میان تهدیدهای صادرشده از ناحیه ایران قائل نیست و آنها را شبکه به هم پیوستهای از تهدیدات میداند که یکجا و در بستهای واحد باید به حل آنها اقدام نمود. برجام توافقی ناقص است که نه تنها بلندپروازیهای هستهای ایران را برای همیشه محدود نمیکند بلکه قدرت ایران را در سایر تهدیدها بالا برده و موازنه منطقهای را به نفع آن تغییر داده است. در مقابل، اروپاییها برخلاف رویکرد تجمیعگرایانه دولت ترامپ، دستورکاری تفکیکی در قبال تهدیدات صادرشده از ناحیه ایران را پیش روی خود قرار دادهاند.
اروپاییها معتقدند که برجام توافقی برآمده از ۱۲ سال دیپلماسی متداوم و نمونه نادر و موفقی از دیپلماسی منع اشاعه سلاحهای هستهای است که بر اساس تایید چند باره آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تا کنون به خوبی کار کرده و توانسته است از طریق جلوگیری از شکلگیری یک رقابت اتمی در خاورمیانه و تبدیل ایران از یک بازیگر متخاصم به یک کنشگر متعامل کمک قابل توجهی به ثبات و امنیت منطقهای و جهانی بنماید. اروپاییها به رسمیت شناختن نقش ایران را برای موازنه و ثبات منطقهای ضروری میدانند. بنابراین، ضمن اینکه فروپاشی برجام و تغییر نظام در ایران را برای منطقه به شدت بیثباتکننده و خطرناک میدانند، معتقدند میتوان از طریق تداوم تعامل با ایران برپایه برجام و توسعه الگوی آن به سایر موضوعات مورد اختلاف، به نرمالسازی رفتار ایران در چارچوب قواعد ساختاری نظام بینالملل دست یافت.
فرصتی برای ایران
روابط ایران و اروپا پس از انقلاب اسلامی هیچگاه روابطی مستقل نبوده است. بدون اینکه بخواهیم نقش سایر عوامل را در روابط نه چندان مطلوب ایران و اروپا نادیده بگیریم، باید گفت که بزرگترین مانع توسعه این روابط عنصر مداخلهگر آمریکا بوده است. در واقع، این رابطه کاملا تحت تاثیر دشمنی ایران با آمریکا از یک سو و اتحاد راهبردی میان اروپا و آمریکا از سوی دیگر بوده است. اگرچه در مقاطع مختلف تلاشهایی از سوی جمهوری اسلامی ایران برای جداکردن اروپا از آمریکا تحت عنوان استراتژی “غرب منهای آمریکا” صورت گرفته است اما وابستگی امنیتی و اقتصادی بیش از حد اروپا به آمریکا موجب شده بود که سیاست خارجی و امنیتی اروپا در قبال ایران تابعی از سیاست آمریکا در قبال ایران باشد و اجازه ندهد که روابط ایران و اروپا همواره از سطح معینی فراتر برود.
با وجود این، یکی از پیامدهای مهم تحولاتی که در بخش پیشین به عنوان عوامل واگرایی در روابط فراآتلانتیک به آنها اشاره شد، تغییر شرایط گذشته و به تبع آن کمرنگشدن نقش مداخلهگر آمریکا در روابط ایران و اروپا است. به این معنی که واگرایی در روابط اروپا و آمریکا میتواند منجر به استقلال هر چه بیشتر سیاست خارجی آن در قبال ایران شود. در گذشته، انطابق اولویتهای امنیتی اروپا با آمریکا و همچنین حراست تمام عیار امنیتی آمریکا از اروپا موجب شده بود اروپاییها خود را با سیاست خارجی آمریکا هماهنگ نموده و از آن تبعیت نمایند. بنابراین، در چنین شرایطی انتخاب میان ایران و آمریکا انتخاب دشواری برای اروپا نبود. امروزه اما شرایط گذشته حاکم نیست؛ تغییر در اولویتهای امنیتی اروپا و آمریکا و همچنین تردید ترامپ در تعهد امنیتی به ناتو و اروپا، موجب شکاف در سیاست خارجی و امنیتی دو سوی آتلانتیک و حرکت اروپا از الگوی تابعیت به سمت استقلال راهبردی از آمریکا شده است.
واقعیت این است که اولویتهای امنیتی آمریکای ترامپ در مورد روسیه، ایران و برجام و بحرانهای غرب آسیا و شمال آفریقا به سان گذشته دغدغههای امنیتی اروپایی را پوشش نمیدهد و ترامپ نه از دریچه منافع مشترک فراآتلانتیک که از دریچه منافع صرفا آمریکایی به آنها مینگرد. اولویت امنیتی اروپای امروز حفظ برجام، تداوم تعامل با ایران، اجتناب از تغییر رژیم در ایران و ایجاد یک نظم منطقهای همکاریجویانه توسط تمامی قدرتهای منطقهای است. حال آنکه اولویتهای دولت ترامپ خروج از برجام، تقابل با ایران، تغییر رژیم در ایران و ایجاد یک ائتلاف منطقهای از اعراب برای مقابله با ایران و برهمزدن موازنه منطقهای به سود متحدان خود است. اگرچه محدودیتهای ساختاری سبب شده است تا تحلیلگران حرکت اروپا به سمت استقلال راهبردی را “تردمیل پالیسی[۱]” بنامند، اما این عنوان نافی اراده اروپا را واگرایی چه میگوید؟ برای حرکت به سمت استقلال راهبردی نیست و تداوم تغییر شرایط و تغییر اولویتهای امنیتی دو سوی آتلانتیک میتواند جای تردمیل را به زمین بازی واقعی بدهد.
مسئله بعدی وابستگی اقتصادی اروپا به آمریکا است. اگرچه در اینجا الگوی وابستگی در مقایسه با مسئله امنیت متفاوت بوده و بیشتر تابع الگوی وابستگی متقابل است اما دو موضوع بازگشت تحریمها علیه ایران و همچنین موضوع جنگ تعرفههای گمرکی، به اروپاییها نشان داد که در این زمینه نیز آسیبپذیری بالایی دارند و در صورتی که به مقابله برنخیزند نمیتوانند بخوبی از منافع خود در برابر یکجانبهگرایی آمریکایی دفاع نمایند. بنابراین، مشاهده میشود که هم تلاش میکنند با ارائه یک بسته پیشنهادی تا جایی که ممکن است به مقابله با تحریمهای آمریکا علیه ایران بپردازند و هم با اعمال تعرفههای متقابل در مقابل فزونطلبی ترامپ ایستادگی نمایند.
در شرایط فعلی اینکه اروپا در این مسیر میتواند به موفقیت نائل شود یا نه چندان مهم نیست، چیزی که بیشتر اهمیت دارد درک این برهه مهم تاریخی و استفاده از فرصت پیش آمده است. اتحادیه اروپا در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری در زمینه دفاع از منزلت، ارزشها و منافع خود تحت فشار است و در این راستا به شدت به همکاری با قدرتهای جهانی و قدرتهای صاحب نفوذ منطقهای نیاز دارد. جمهوری اسلامی ایران یکی از این قدرتهای منطقهای است که علاوه بر اینکه خود عامل اختلاف اروپا با آمریکاست نقش بسیار مهمی در منافع اقتصادی و امنیتی اروپایی و پیشبرد پروژه استقلال اروپایی دارد. در واقع، اگر بتوان بهترین زمان را برای پیادهسازی استراتژی غرب منهای آمریکا نام برد، آن زمان دوره کنونی است؛ چرا که از یک سو هم منافع ایران و اروپا در مسئله برجام و امنیت منطقه به هم نزدیک شده و هم از سوی دیگر اروپا و آمریکا بدترین دوران روابط خود را در دهههای گذشته سپری میکنند.
[۱] .تشبیه تلاشهای اروپا برای واگرایی چه میگوید؟ استقلال امنیتی و راهبردی به دویدن فرد بر روی وسیله ورزشی تردمیل است که در اینجا به معنی تلاش فراوان اروپا بدون برداشتن یک گام به جلو است.
اندیکاتور cci در تحلیل تکنیکال
در سال ۱۹۸۰ دونالد لمبرت (Donald Lambert) برای اولین بار اندیکاتور cci که به آن شاخص کانال کالا (commodity channel index) نیز گفته می شود، را معرفی کرد. بر خلاف اسمی که اندیکاتور cci دارد، تنها مخصوص بورس کالا نیست و امروزه در بازارهای مختلف از جمله بازار بورس اوراق بهادار، بازارهای ارز و … مورد استفاده قرار میگیرد. در این مقاله یاد میگیریم که اندیکاتور cci چیست و چه کاربردی در تحلیل تکنیکال دارد. با ما همراه باشید…
باتوجه به رشد روز افزون سرمایه گذاری در بازارهای مالی ،معامله گران از تحلیل های مختلفی استفاده میکنند که شامل:
یکی از ابزارهای مهم در تحلیل تکنیکال، ابزارهایی مبتنی بر نوسانات قیمت سهام هستند که به اندیکاتورها (Indicator) و اسیلاتورها (Oscillator) یا همان نوسان گر نماها شهرت دارند.
اندیکاتورها و اسیلاتورها به صورت جامع مجموعه توابع ریاضی از قیمت سهام هستند. که طبق فرمول های خاص ریاضی (که در ادامه به آنها میپردازیم) در جهت تحلیل قیمت سهام وبا استفاده از انواع میانگین یا حجم معاملات برای گرفتن تاییدها یا هشدارها و از همه مهم تر تضعیف یا قدرت روندها مورد استفاده قرار میگیرند.
با ما همراه باشید تا در این مقاله آموزش بورس به توضیح هر کدام از موارد زیر بپردازیم.
تفاوت اندیکاتورها و اسیلاتورها
انواع اندیکاتورها
هر آنچه باید درباره اندیکاتور cci بدانید
فرمول محاسبه اندیکاتور cci
مسیر افزودن اسیلاتور cci در نرم افزار مفید تریدر
سیگنال های خرید و فروش در اندیکاتور cci
واگرایی ها دراندیکاتور cci
تفاوت بین اندیکاتورها و اسیلاتورها درتحلیل تکنیکال
برای شناخت بهتر این تفاوت ها در ابتدا به تعریف اندیکاتور و اسیلاتور میپردازیم.
اندیکاتور چیست؟
همانطور که در ابتدا گفته شد اندیکاتورها توابع ریاضی از قیمت سهام هستند که اگر بخواهیم برای آنها معادل فارسی انتخاب کنیم به معنی شاخص یا مقیاس میباشند که از انواع میانگین ها یا حجم معاملات برای گرفتن تایید یا عدم تایید و سنجش قدرت روندها یا حتی پیشبینی آینده روند، در کنار سایر ابزار و الگوها مورد استفاده قرار میگیرند.
انواع اندیکاتورها:
روندی ها (trend)
اسیلاتورها (oscillator)
اندیکاتور حجم (volume)
اندیکاتور بیل ویلیامز (Bill Williams)
اسیلاتور چیست؟
همانطور که گفته شد اسیلاتورها یکی از زیرمجموعه های اندیکاتورها میباشند که اگر بخواهیم معادلی فارسی برای آنها در نظر بگیریم به معنی نوسان کننده یا ارتعاش سنج میباشند، پس نمیتوان گفت اندیکاتور و اسیلاتور مترادف یکدیگر هستند.
وظیفه اصلی اسیلاتور در تحلیل تکنیکال بررسی میزان هیجان خریداران و فروشندگان میباشد ومعامله گران را از میزان هیجانات موجود در معاملات آگاه میسازد.
اندیکاتور cci چیست؟
در سال ۱۹۸۰ دونالد لمبرت (Donald Lambert) برای اولین بار اندیکاتور cci که به آن شاخص کانال کالا (commodity channel index) نیز گفته می شود، را معرفی کرد. بر خلاف اسمی که این اندیکاتور دارد، تنها مخصوص بورس کالا نیست و امروزه در بازارهای مختلف از جمله بازار بورس اوراق بهادار، بازارهای ارز و … مورد استفاده قرار میگیرد.
اندیکاتور cci از گروه اندیکاتورهای اسیلاتور یا نوسان گر نماها است و مانند سایر اندیکاتورهای گروه اسیلاتور (macd،rsi و…) در بازه ای مشخص شده نوسان دارد و بازه نوسان آن بین (۱۰۰- تا ۲۰۰+است) که اغلب اسیلاتور cci در فاصلهی ۱۰۰- تا ۱۰۰+ درحال نوسان است و گاهی اوقات نیز خارج از این محدوده قرار میگیرد که نشان از محدوده های اشباع خرید (بالاتر از ۱۰۰+) و اشباع فروش (پایین تراز ۱۰۰-) است.
فرمول محاسبه اندیکاتور cci
این اندیکاتور قیمت اکنون را با یک قیمت متوسط در یک بازه زمانی مشخص مقایسه میکند. با توجه به اینکه نیازی به حفظ کردن این فرمول نیست، صرفا برای آگاهی بیشتر شما گفته میشود.
برای محاسبه اندیکاتور cci از چهار کمیت استفاده شده است:
- قیمت واقعی دارایی (Price)
- میانگین متحرک(MA)
- عدد ثابت (۰,۰۱۵)
- میانگین انحراف(D)
(CCI= (Price-MA) / (0,015*D
مسیر افزودن اسیلاتور cci درنرم افزار مفید تریدر
Insert>>Indicators>>Oscillators>>Commodity channel index
ابتدا از قسمت insert گزینه indicators را انتخاب کنید سپس از قسمت oscillators گزینه commodity channel index را انتخاب کنید.
بعد از انتخاب گزینه commodity channel index (cci) ok را بزنید.
تنظیمات اندیکاتور به صورت پیش فرض روی دوره ۱۴ روزه تنظیم شده، که نیازی به تغییر نیست (یعنی قیمت در ۱۴ روز معاملاتی مورد محاسبه قرار میگیرد)
نکته: هر مقدار از عدد ۱۴ کمتر انتخاب شود شاهد نوسانات بیشتری خواهیم بود و امکان بیشتر شدن سیگنال های خطا وجود دارد. چنانچه از دوره ۱۴ روزه بیشتر انتخاب شود نوسانات کمتری را شاهد خواهیم بود و منجر به کاهش سیگنال های خرید و فروش میشود.
سیگنال های خرید و فروش در اندیکاتور cci
ساده ترین استراتژی با استفاده از اندیکاتور cci (مناطق اشباع خرید و فروش)
اولین و ساده ترین استراتژی که میتوان از اندیکاتور گرفت به این صورت است که هر زمان cci بتواند خط ۱۰۰+ را به سمت بالا قطع کند یک سیگنال برای خرید تصور می شود که سهم وارد یک روند صعودی و روبه رشد شده است. این پوزیشن زمانی بسته میشود که cci مجدد خط ۱۰۰+ را به سمت پایین قطع کند.
همینطور زمانی که cci حد پایین خود (خط -۱۰۰) را به سمت پایین قطع کند تصور می شود که سهم وارد یک روند نزولی شده و سیگنال فروش صادر شده است و زمانی که خط (-۱۰۰)مجدد به سمت بالا قطع شود یک سیگنال برای خرید صادر می شود.
خط روند در اندیکاتور cci
از نکته های مهم این اسیلاتور این است که میتوان برای آن خط روند رسم کرد، شکست خط روند در اندیکاتور cci نشان از تغییر روند سهم و شروع یک روند صعودی یا نزولی جدید میباشد،که این خود میتواند یکی دیگر از کاربرد های این اسیلاتور باشد.
کافیست بر روی کف ها یا سقف های cci خط روند رسم شود اگر خط روند کف به سمت پایین شکسته شود آغاز یک روند نزولی وسیگنالی برای فروش است و اگر خط روند سقف به سمت بالا شکسته شود، نوید بخش آغاز یک روند صعودی است و سیگنالی برای خرید صادر میشود.
همانطور که در تصویربالا مشاهده میکنید شکست خط روند کف به سمت پایین صورت گرفته است که پس از آن روند سهم نزولی شده است و خود سیگنالی برای فروش محسوب میشود.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید روند سهم پس از شکست خط روند سقف به سمت بالا صعودی شده است و سیگنالی برای خرید محسوب میشود.
واگرایی (divergence) در اندیکاتور cci
واگرایی ها در اندیکاتور cci یکی از سیگنال های قدرتمند این اندیکاتور است، که به صورت کلی واگرایی ها نشان از تایید و ادامه روند و یا بازگشت روند هستند.
واگرایی مثبت:
واگرایی مثبت هنگامی رخ میدهد که قیمت یک دارایی (کالا،سهام،ارز) یک کف جدید پایین تر از کف قبلی ایجاد کرده باشد اما اندیکاتور آن کف را تایید نکند و کفی بالاتر از کف قبلی خود تشکیل دهد و صعود داشته باشد (واگرایی مثبت سیگنال خرید محسوب میشود)
همانطور که در تصویربالا مشاهده میکنید قیمت سهم کفی پایین تر از کف قبلی خود را ایجاد کرده اما اندیکاتور این کف را تایید نکرده و کفی بالاتر از کف قبلی خود زده است ،اینجا شاهد واگرایی مثبت هستیم که پس از آن قیمت صعود داشته است و سیگنالی برای خرید محسوب میشود.
واگرایی منفی:
واگرایی منفی زمانی رخ میدهد که قیمت یک دارایی سقفی بالاتر از سقف قبلی خود ایجاد کند اما اندیکاتور آن سقف را تایید نکند و یک سقف پایین تر از سقف قبلی خود بسازد که این واگرایی منفی یک سیگنال برای فروش محسوب میشود.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید قیمت سهم سقفی بالاتر از سقف قبلی خود را ایجاد کرده اما اندیکاتور آن سقف را تایید نکرده و سقفی پایین تر از سقف قبلی خود ایجاد کرده است، در نتیجه شاهد واگرایی منفی هستیم که پس از آن قیمت نزول داشته است و سیگنالی برای فروش محسوب می شود.
برای آشنایی بیشتر با واگرایی ها پیشنهاد میشود مقاله مربوط به ” واگرایی و کاربرد آن در تحلیل تکنیکال “را مطالعه کنید.
نتیجهگیری:
اصل اول تحلیل تکنیکال میگوید: همه چیز در قیمت لحاظ شده است. اندیکاتور cci و استراتژی هایی که معرفی شدهاند همانند دیگر ابزارهای تحلیل تکنیکال نمیتوانند به تنهایی برای انتخاب و ورود به سهم مناسب به ما کمک کنند، بلکه میتوانند به عنوان یک ابزار کمکی معاملات ما را مطمئن تر کنند.
اندیکاتور cci نیز مانند دیگر اندیکاتورهایی که از گروه اسیلاتورها (نوسان گر نماها) هستند،برای تشخیص نقاط اشباع خرید و فروش، حرکت و جهت روند و پیدا کردن واگرایی ها در روند سهم به ما کمک میکند.
پیشنهاد:
در نظر داشته باشید که استفاده از ابزارها تنها بخشی از موفقیت شما را در بازار تضمین میکند و برای موفقیت و تبدیل شدن به یک معامله گر حرفه ای کافی نیستند. بسیار ضروری است به دیگر فاکتورها مانند: مدیریت سرمایه ، تحلیل بنیادی، رفتار شناسی سهام و روانشناسی معامله گر توجه بیشتری داشته باشید. ما در کالج تی بورس با کنار هم قرار دادن تمام این فاکتورها در دوره آموزش بورس از صفر به شما کمک میکنیم که به یک معامله گر موفق و مستقل تبدیل شوید.
امیدوارم از مطالعه این مقاله آموزشی نهایت استفاده را برده باشید، از بخش ارسال نظرات و پیشنهادات، سوالات و تجربیات خود را در استفاده از این اندیکاتور با ما در میان
آموزش واگرایی در اندیکاتورها
در ابتدا اندیکاتورها را معرفی می کنیم و در ادامه آموزش انواع واگرایی ها که در قیمت و اندیکاتورها به وجود می آید را ارائه می کنیم .
اندیکاتور چیست ؟
اندیکاتورها ابزارثانویه ای هستند که بر مبنای محاسبه قیمت ، حجم معاملات ، جریانات نقدی پولی حرکات و نوسانات واقعی قیمت در محاسبه می کنند.
کاربرد این اندیکاتورها این است که در واقع این امکان را برای تحلیلگر فراهم می کند که اطلاعات اضافی و مازاد بر روند کلی سهم جمع آوری کند.
اندیکاتورها را از یک منظر به دو دسته زیر تقسیم می کنند :
۱٫ اندیکاتورهای پیشرو (Laeding): این نوع از اندیکاتور ها به عنوان یک نوع سیگنال برای شناسایی رویدادهایی در آینده شناخته شده اند. در واقع ماهیت پیش بینی رخدادهای صورت گرفته در قیمت را دارد. عمده اندیکاتورهای پیشرو شامل اسیلاتورها می شوند. منظور از اسیلاتورها هم این است که در یک بازه خاصی در حال نوسان هستند . برای مثال : اندیکاتور RSI به عنوان یکی از اندیکاتورهای پبشرو هست و در عین حال جزء اسیلاتورها هم می باشد چون در بازه ۰ تا ۱۰۰ است ( ولی به طور معمول بین ۳۰ تا ۷۰ ) در حال نوسان هستند. در طول صورت گرفتن این نوسان ، نقاط اشباع خرید واگرایی چه میگوید؟ (over bought) و اشباع فروش (over sold) هم مورد بررسی قرار می گیرد. در شکل زیر نمونه ای از اشباع خرید و اشباع فروش در RSI مشخص شده است. زمانی که با اشباع خرید در روند مواجه می شویم باید اتظار داشته باشیم که روند به مرور روند کاهشی به خودش بگیرد و در صورتی که به نقطه اشباع فروش می رسیم ، روند آماده این است که وارد روند صعودی بشود.
۲٫ اندیکاتورهای تاخیری (Lagging): این اندیکاتور اطلاعات مفید و ارزشمندی در خصوص سهم ، در طول روند در اختیار تحلیلگر قرار می دهد. در اصل حالت پیش بینی روند را که در اندیکاتور پیشرو می باشد را ندارد. تمرکز بیشتر این اندیکاتورها به روی روند معاملاتی هست و اینکه کمتر سیگنال های خرید و فروش را به معامله گران می دهند. باند بولینگر و میانگین متحرک نمونه هایی از این اندیکاتورها می باشند.
شکل زیر مثالی از باند بولینگر در سهم وپاسار در نمودار روزانه است.
در نمودار باند بولینگر به عنوان خطوط حمایتی و مقاومتی عمل کرده است. خطوط پایین به عنوان حمایت سهم و خطوط بالایی هم مقاومت های سهم محسوب می گردند. در آموزش های بعدی به طور مفصل باند بولینگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
واگرایی چیست ؟
واگرایی در حالت کلی به معنای حرکت قیمت و اندیکاتور در خلاف جهت یکدیگر می باشد و نتیجه این امر عموما این است که در هنگام وقوع واگرایی قیمت از ادامه حرکت می ایستد و تغییر جهت می دهد. مشاهده واگرایی در اندیکاتورها به عنوان یکی از سیگنال های بسیار قوی در علم تحلیل تکنیکال شناخته شده است.
انواع واگرایی
واگرایی به دو دسته تقسیم می شود :
۱٫ واگرایی معمولی (Regural Divergence ) :
خود این واگرایی معمولی به دو دسته واگرایی مثبت و واگرایی منفی تقسیم می شود .
واگرایی معمولی منفی : زمانی به وجود می آید که قیمت سقف جدیدی تشکیل می دهد ، اما اندیکاتور موفق نمی شود که سقف جدیدی بالاتر از سقف قبلی تشکیل دهد .
همان طور که در مثال بالا مشاهده می کنیم (نمودار ساعتی سهم خساپا ) واگرایی منفی (RD) وجود دارد. قیمت سقف جدید تشکیل داده در حالی که اندیکاتور موفق به این کار نشده است و به وجود آمدن این حالت خودش می تواند هشداری باشد مبنی برای اینکه کنترل ریسک صورت بگیرد چون امکان نزول بازار توسط اندیکاتور MACD تایید شده است.
برای معامله گران سفته باز (منظور از سفته بازارن ، افرادی است که به فکر بدست آوردن سود در بازه زمانی کوتاه مدت هستند) این واگرایی منفی نشانه ای از این می باشد که روند بازار وارد یک فاز نزولی جدید می شود و در نتیجه چشم انداز معاملاتی را مطلوب برانداز نمی کنند.
واگرایی معمولی مثبت : این نوع واگرایی در روند نزولی به وجود می آید و به این صورت است که قیمت موفق به تشکیل کف جدید ، پایین تر از کف قبلی خود می شود اما اندیکاتور نمی تواند کف جدید بسازد. نمودار زیر این مطلب را به خوبی نشان می دهد .
نمودار بالا نمودار ساعتی سهم خساپا است . همان طور که مشخص است بعد از مشاهده واگرایی مثبت در اندیکاتور در حالی که قیمت سهم روند نزولی دارد ، شاهد صعودی شدن روند و رشد سهم هستیم .
۲٫ واگرایی مخفی : این نوع از واگرایی معمولا زمانی تشکیل می شود که قیمت در حال اصلاح شدن خودش می باشد. این واگرایی به دو دسته
الف : واگرایی مخفی مثبت : زمانی به وجود می آید که قیمت موفق می شود کفی بالاتر از کف قبلی خودش تشکیل بدهد اما اندیکاتور یک کف پایین تر از کف قبلی خودش تشکیل می دهد . در شکل زیر به خوبی تناقض بین قیمت و اندیکاتور را مشاهده می کنید.
همان طور که مشخص است در شکل ، روند شکل صعودی به خودش پس از مشاهده واگرایی مخفی مثبت در نمودار قیمت به خود گرفته است.
ب : واگرایی مخفی منفی : این حالت که طی یک روند نزولی به وجود می آید ، قیمت قدرت اینکه به سقف قبلی خودش برسد را ندارد اما اندیکاتور موفق می شود که یک سقفی بالاتر از سقف قبلی خودش بزند. که موضوع خودش می تواند به عنوان هشداری برای ریزش سهم باشد که باید در نظر داشته باشیم.
همان طور که در تصویر مشخص است ، قیمت موفق نشده سقف جدیدی بسازد در نتیجه ، وارد یک روند نزولی شده است . (با فلش در شکل مشخص شده است)
مثال هایی از انواع واگرایی
واگرایی مثبت در نمودار وساخت
شکل زیر نمودار روزانه وساخت است . که در آن واگرایی مثبت مشاهده می شود. در این شکل اندیکاتور RSI مورد بررسی قرار گرفته است.
همان طور که دیده می شود با اینکه از اتصال کف های قیمت سهم روند نزولی دارد ، اما در اندیکاتور همان کف های متناظر روند صعودی داشته و در نتیجه اینجا واگرایی مثبت رخ داده است ، که باعث رشد سهم در کوتاه مدت شده است . زمانی که از اسیلاتور RSI برای تشخیص واگرایی استفاده می کنیم ، به دلیل اینکه این اندیکاتور جزء اسیلاتورها می باشد ، نقاط اشباع خرید و اشباع فروش را به خوبی در آن مشخص است می تواند برای شناخت واگرایی در روند سهم عامل مهمی به شمار آید. زیرا معمولا واگرایی ها در نقاط اشباع خرید و یا فروش رخ می دهد ( برای آشنایی بیشتر با این اندیکاتور مطلب آن را مطالعه نمایید)
واگرایی مثبت در اندیکاتور MFI در شرکت ایران خودرو و تغییر روند سهم
این تصویر نمودار ساعتی در نمودار قیمت ایران خودرو است و اندیکاتور MFI در آن بررسی شده است. همان طور که مشاهده می کنیم ، نمودار قیمت باروند نزولی همراه بوده ولی اندیکاتور MFI روندی صعودی به خودش گرفته و در نهایت سهم با واگرایی مثبت همراه بوده و نمودار با افزایش قیمت رو به رو شده است.
واگرایی منفی در اندیکاتور CCI بانک ملت
نمودار بالا که سهم وبملت در نمودار روزانه است ، واگرایی منفی در اندیکاتور CCI را نشان می دهد. و همان طور که می بینیم سهم بعد از واگرایی ، ریزش کوتاهی را تجربه کرده است.
نتیجه گیری و جمع بندی
برای تکنیکالیست ها واگرایی عاملی مهمی برای تخمین روند سهم که از طریق شناسایی آن امکان متنوع سازی پرتفوی آنها فراهم شود بسیار حائز اهمیت است. تشخیص این واگرایی ها به کمک اندیکاتورها و روند قیمتی سهم صورت می گیرد . به همین دلیل اندیکاتور جزء ابزارهای دقیق برای شناسایی واگرایی ها محسوب می شوند. در آخر این نکته مهم را مد نظر داشته باشید که واگرایی چون خلاف جهت مسیر حرکت سهم است ، امکان اینکه مسیر کامل نشود وجود دارد و اگر مبنای خرید را فقط بر پایه واگرایی ها قرار بدهیم درصد شکست در معاملات افزایش پیدا می کنند.
دیدگاه شما