آموزش تحلیل تکنیکال ؛ شاخصهای تکنیکال (بخش اول)
تریدرها علاوه بر مطالعه در مورد الگوهای شمعی، میتوانند از منابع بیشمار شاخصهای تکنیکال استفاده کنند تا در تصمیمگیریهای معاملاتی به آنها کمک کنند. شاخصهای تکنیکال (اندیکاتورها) سیگنالهای ابتکاری یا مبتنی بر الگوها هستند که توسط قیمت، حجم یا قراردادهای باز مورد استفاده تریدرها تولید میشوند.
شما در معاملات ارزهای دیجیتال و هر دارایی دیگری میتوانید از تحلیل تکنیکال به عنوان بخشی از استراتژی خود استفاده کنید و این امر شامل مطالعه شاخصهای تکنیکال مختلف نیز هست. شاخصهای تکنیکال محاسبات ریاضی هستند که به صورت خطوط در نمودار قیمت ترسیم شده و میتوانند به تریدرها در شناسایی سیگنالها و روندها کمک کنند.
تحلیلگران تکنیکال با تجزیه و تحلیل دادههای گذشته، از شاخصها برای پیشبینی حرکت قیمت در آینده استفاده میکنند. نمونههایی از شاخصهای تکنیکال رایج عبارتند از میانگین متحرک، شاخص قدرت نسبی (RSI)، شاخص جریان پول (MFI)، استوکستیک، واگرایی/همگرایی میانگین متحرک (MACD) و باندهای بولینگر.
نحوه عملکرد شاخصهای تکنیکال
تحلیل تکنیکال یک دانش است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی با تجزیه و تحلیل روندهای آماری حاصل از فعالیتهای معاملاتی مانند حرکت قیمت و حجم مورد استفاده قرار میگیرد. بر خلاف تحلیلگران فاندامنتال که سعی میکنند ارزش ذاتی یک دارایی یا ارز دیجیتال را بر اساس دادههای مالی یا اقتصادی ارزیابی کنند، تحلیلگران تکنیکال بر الگوهای حرکت قیمت، سیگنالهای معاملاتی و سایر ابزارهای تحلیلی تمرکز میکنند تا قدرت یا ضعف یک دارایی را ارزیابی کنند.
شاخصهای تکنیکال که به عنوان «تکنیکال» نیز شناخته میشوند، روی دادههای معاملاتی مانند قیمت، حجم و قراردادهای باز تمرکز میکنند، نه اصول اولیه یک معامله، مانند درآمد، بازده یا حاشیه سود. شاخصهای تکنیکال معمولاً توسط معاملهگران فعال استفاده میشوند، زیرا برای تجزیه و تحلیل حرکتهای کوتاه مدت قیمت طراحی شدهاند، اما سرمایهگذاران بلند مدت نیز ممکن است از این شاخصها برای شناسایی نقاط ورود و خروج استفاده کنند.
انواع شاخصهای تکنیکال
انواع شاخصهای تکنیکال
دو نوع عمده از شاخصهای تکنیکال وجود دارد:
- شاخصهای پوششی (Overlays): شاخص پوششی یک تکنیک اساسی تحلیل تکنیکال و معاملاتی است که شامل همپوشانی یک روند بر روند دیگر است. این شاخصهای تکنیکال از مقیاسهای مشابه با قیمتها استفاده کرده و معمولاً روی نمودار قیمت ترسیم میشوند. از آنجایی که این شاخصها با نمودار قیمت همپوشانی دارند به آنها پوششی یا همپوشان گفته میشود. به عنوان مثال، میتوان به میانگین متحرک و باندهای بولینگر اشاره کرد.
- شاخصهای نوسانساز (Oscillators): یک شاخص اسیلاتور فاصله دو نقطه را روی یک نمودار تحلیل تکنیکال به منظور ردیابی مومنتوم (یا عدم وجود آن) اندازهگیری میکند. این شاخصهای تکنیکال بین یک حداقل و حداکثر در نمودار نوسان کرده و بر مومنتوم بازار تمرکز میکنند. این شاخصها معمولاً در بالا یا پایین نمودار قیمت ترسیم میشوند. نمونهها شامل استوکستیک، MACD یا RSI هستند.
تریدرها و سرمایهگذاران با استفاده از اسیلاتورها، نوسانات و بازگشت قیمتها را در بازارهای خنثی تعریف میکنند، زیرا آنها در محدوده مشخصی حرکت میکنند.
در بسیاری از موارد، تحلیلگران تکنیکال استفاده از اسیلاتورهای متعدد در یک نمودار واحد را زائد میدانند، زیرا اسیلاتورها از نظر فرمول ریاضی، عملکرد و ظاهر خود شباهت قابل توجهی به هم دارند.
تریدرها اغلب هنگام تجزیه و تحلیل داراییها و از جمله ارزهای دیجیتال از شاخصهای تکنیکال مختلفی استفاده میکنند. با وجود هزاران گزینه مختلف، تریدرها باید شاخصهایی را انتخاب کنند که برای آنها مناسبتر است و با نحوه کار آنها آشنا باشند. همچنین، تریدرها ممکن است شاخصهای تکنیکال را با الگوهای نموداری ترکیب کنند. شاخصهای تکنیکال را میتوان با توجه به ماهیت کمی آنها در سیستمهای معاملاتی خودکار نیز به کار برد.
در واقع، شاخصها سنگ بنای تحلیل تکنیکال هستند و نقش مهمی در ارائه و تأیید سیگنالهای ورود و خروج در سیستمهای معاملاتی دارند. شاخصهای تکنیکال را میتوان در دو دسته عمده دیگر نیز جای داد:
- شاخصهای پیشرو (leading): شاخص پیشرو یک سیگنال پیشبینی است که حرکت قیمت در آینده را پیشبینی میکند. به عبارت دیگر، این شاخصها احتمال تغییر روند را از قبل نشان میدهند. این شاخص شرایط فعلی بازار را میسنجد تا نشان دهد در آینده رخ دادن چه اتفاقی محتمل است. بیشتر شاخصهای پیشرو مومنتوم قیمت را در یک دوره زمانی معین ارزیابی میکنند. برخی از شاخصهای برجسته و محبوب عبارتند از شاخص کانال کالا (CCI)، شاخص قدرت نسبی (RSI)، اسیلاتور استوکستیک و٪ R ویلیامز.
- شاخصهای متأخر (lagging): این شاخصها پشت سر قیمت حرکت کرده و معمولاً شاخصهای دنبالکننده (تعقیب کننده) روند هستند؛ یعنی به روندهای گذشته نگاه کرده و مومنتوم را نشان میدهند. این شاخصها بر اساس دادههای اخیر قیمت ارزیابی خود را انجام میدهند. مانند میانگینهای متحرک (MA) و همگرایی/واگرایی میانگین متحرک (MACD). شاخصهای متأخر تنها پس از تغییر حرکت قیمت تغییر میکنند و بنابراین تأخیر دارند.
معمولاً شاخصهای پیشرو بهتر از شاخصهای متأخر در نظر گرفته میشوند، زیرا جهت احتمالی حرکت قیمت را قبل از وقوع پشبینی میکنند. با این حال، ماهیت پیشبینی آنها لزوماً صحت یا اعتبار آنها را افزایش نمیدهد.
شاخصهای پیشرو معمولاً همراه با شاخصهای متأخر استفاده میشوند. وقتی از این دو نوسان ساز (پیشرو و متأخر) با هم استفاده میشود، اطلاعات دقیقتری از احساسات بازار ارائه میشود و به پیشبینی بهتر حرکت احتمالی قیمت کمک میکند.
همچنین، شاخصها جنبههای مختلف عملکرد بازار را بدون در نظر گرفتن این که پیشرو هستند یا متأخر، ارزیابی میکنند. علاوه بر این، بسته به نحوه محاسبه، شاخصها میتوانند در بالا و پایین یک خط صفر نوسان کنند. اینها را شاخصهای نوسانی (اسیلاتورها) مینامند. انواع دیگر شاخصها میتوانند شاخصهای روند، شاخصهای مومنتوم و شاخصهای حجمی باشند. انواع مختلف شاخصها اغلب میتوانند با یکدیگر متناقض باشند، زیرا برخی از آنها برای بازارهای رونددار مناسبترند، در حالی که برخی دیگر برای بازارهای خنثی مناسب هستند.
مهم است که قبل از استفاده از یک شاخص، آنچه را که ارزیابی میکند، نحوه محاسبه و واکنش آن نسبت به تغییرات قیمت را درک کنید. وقتی بدانید یک شاخص چگونه کار میکند و چگونه در برابر تغییرات قیمت واکنش نشان میدهد، در معاملات خود عملکرد بهتری خواهید داشت.
شاخصهای روند
در تحلیل تکنیکال، هدف اصلی یک شاخص روند این است که به صورت عینی جهت روند را با هموار کردن ماهیت نوسانی حرکات قیمت مشخص کند. این شاخصهای تکنیکال جهت و قدرت یک روند را با مقایسه قیمتها با یک خط پایه تعیین میکنند. طیف وسیعی از شاخصهای مختلف روند وجود دارند که میتوانند برای تحلیل تکنیکال استفاده شوند. این شاخصها معمولاً شاخصهای متأخر هستند، زیرا معمولاً بر اساس حرکات قبلی قیمت شکل میگیرند. بنابراین، این شاخصها بیشتر از آنکه قیمت را هدایت کنند، پشت سر آن حرکت میکنند. برخی از شاخصهای روند مانند MACD قدرت روند را هم اندازهگیری میکنند.
کندل شناسی حرفه ای
در ویدیوی بالا با کندل شناسی آشنا خواهید شد و الگوهای ادامه دهنده و برگشتی را خواهید شناخت و اگر میخواهید که از صفر تا صد آموزش الگوهای بورسی را داشته باشید روی لینک زیر کلیک کنید .
آموزش کندل
آموزش کندل شناسی به تریدر کمک می کند تا نگاه دقیق تر و جزئی تری به چارت و حرکت جزئی قیمت یا نرخ داشته باشد. آشنایی با کندل ها و الگوهای کندلی در کنار تعیین نواحی حمایت و مقاومت بهترین نقاط ورود به خروج را برای تریدر مشخص می کند. بی تردید تسلط بر الگوهای کندلی در کنار استراتژی هایی نظیر پرایس اکشن ، امواج الیوت و … ترید و معاملات سودآوری برای تریدر به ارمغان می آورد.
نمودار شمعی
کاملترین نوع نمودار، نمودار شمعی یا کندل استیک است .روانشناسی بازار را می توان از کندلها و نمودار شمعی یافت .سایه های کندل نشان دهنده وضعیت هیجانی بازار است.نمودارها به سه دسته نمودارنزولی، نمودارصعودی و نمودار خنثی تقسیم می شود.الگوهای کندلی به دو دسته الگوی برگشتی و الگوی ادامه دهنده تقسیم می شوند.کندل ها نمایش رفتار، احساسات و نوع تصمیمات خریداران و فروشندگان است.
الگوهای برگشتی Reversal Patterns
همانطور که از نام آن پیداست باید دنبال برگشت بود و برگشت بعد از یک روند معنا پیدا میکند یعنی یک روندی موجود بوده است و برگشت و تغییر روند به وجود خواهد آمد. این برگشت و تغییر روند میتواند پس از یک روند صعودی رخ دهد و یا پس از یک روند نزولی ایجاد شود یعنی این الگوی برگشتی یا در سقف ایجاد میشود و روند را نزولی میکند و یا در کف ایجاد میشود و روند را صعودی میکند که در ادامه به انواع الگوی برگشتی خواهیم پرداخت .
الگوی دو قلو
این الگوهم میتواند در سقف باشد و هم در کف باشد که به صورت دو قله کوچک یا دو دره کوچک نمایان میشود و پس از آن احتمال تغییر روند بسیار است
الگوی سه قلو
یکی دیگر از الگوهای تغییر روندی و برگشتی الگوی سه قلو است که میتواند هم در کف باشد و هم در سقف ایجاد شود که به دو دسته الگوی سه قلوی سقف و الگوی سه قلوی کف نام گذاری میشود که پس از ایجاد این الگو باید منتظر تغییر روند در نمودار شد
الگوی سر و شانه
الگوی سر و شانه هم میتواند هم در سقف ایجاد شود و هم در کف ایجاد شود و موجب برگشت نمودار شود . این الگوهم شبیه به الگوی سه قلو است با این تفاوت که قله میانی این الگو بلند تر است و شبیه به سر انسان است که دو قله دیگر تشبیه به شانه های او شده است
الگوهای ادامه دهنده Continuation Patterns
همانطور که از نام این الگو پیداست صحبت از ادامه دادن یک روند است یعنی روند قبلی دچار تزلزل شده و اتفاقاتی پیرامون آن رخ داده است که نمیدانیم روند قبلی ادامه دار خواهد بود یا اینکه تغییرروند ایجاد خواهد شد که در این مواقع میتوانیم از الگوها کمک بگیریم در ادامه به انواع الگوهای ادامه دهنده خواهیم پرداخت .
الگوی مثلث
الگوی مثلث در میانه یک روند ایجاد میشود و در واقع سهم شروع به نوسان میکند و بازار حالت بلا تکلیفی به خود گرفته است و دائم در حال بالا و پایین کردن قیمت است که باعث به وجود آمدن الگوی مثلث میشود که این الگو خود به 4 قسم تقسیم میشود به نام الگوی مثلث متقارن _ الگوی مثلث پهن شونده _ الگوی مثلث صعودی _ الگوی مثلث نزولی که در تصویر زیر با این الگو آشنا خواهید شد.
الگوی پرچم
این الگوهم یکی از الگوهای ادامه دهنده است و در میانه نمودار تشکیل میشود از اینرو شبیه به پرچم است و دارای یک میله و یک پرچم متصل به میله میباشد. یعنی پس از یک روند رو به رشد یا رو به نزول ، بازار دوباره دچار تزلزل شده است و پرچم را تشکیل داده است ولی اگر نسبت به این الگو علم داشته باشیم باید بدانیم که این از الگوهای ادامه دهنده است و روند قبلی ادامه دار خواهد بود تصویر زیر الگوی ادامه دار روند صعودی را نمایش میدهد ولی در حالت نزولی هم عکس تصاویر زیر صادق است یعنی اگر الگوها را برعکس کنیم در حالت نزولی هم این الگو ادامه دهنده خواهد بود .
الگوی مستطیل
این الگو هم از الگوهای ادامه دهنده است و میتوانید پس از تشکیل این الگو امیدوار به ادامه روند قبلی باشید یعنی با کشیدن خط روند روی قله ها و دره ها و تشکیل یک مستطیل یا دو خط موازی آماده شکست این خطوط هستید و شاهد ادامه روند خواهید بود. البته این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که الگوی سه قلو بسیار شبیه به این الگوی مستطیل است درحال که الگوی سه قلو از الگوهای برگشتی است ولی الگوی مستطیل از الگوهای ادامه دهنده است پس تا اطمینان به تغییر روند یا ادامه روند نداشتید اقدام به معامله نکنید
الگوی کنج
یکی از الگوهای ادامه دهنده الگوی کنج است که با شناسایی آن میتوانید منتظر ادامه روند قبلی باشید در تصویر زیر با این الگو آشنا خواهید شد. این الگوشبیه به الگوی مثلث و الگوی پرچم است که همه اینها جزو الگوهای ادامه دهنده هستند البته یک فرق جزئی باهم دارند که در تصویر هر یک مشخص است .
گروه بی نظیر
مدرس و تحلیلگر بازار سرمایه تحلیلگر بازار مالی نحوه ترید با نقاط بازگشتی فارکس تحلیلگر ارشد سایت یار سرمایه برگزاری بیش از صد دوره آموزشی تحلیل بورس و فارکس عضو تیم icf_market تنها ارائه دهنده سبک ولوم تریدینگ به زبان فارسی در دنیا
بررسی انواع پیوت در تحلیل تکنیکال
در بازارهای مالی همچون بورس و ارزهای دیجیتال، نقاط پیوت ازجمله مفاهیم اساسی هستند که تحلیلگران بازار و تریدرها از آن در ابزارهای تحلیل تکنیکال مثل خطوط روند، چنگال اندروز، الگوهای قیمتی و … استفاده میکنند. در حقیقت تشخیص صحیح سطوح کف و سقف قیمت، یکی از اصلیترین اهداف تحلیل تکنیکال بازارهای مالی است و ازجمله مؤثر ترین ابزارها جهت تشخیص این سطوح و همچنین بررسی روندهای قیمتی درگذشته و حال حاضر، پیوت (pivot) است.
اساساً در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی همچون بورس، فارکس، ارزهای دیجیتال و … مفهوم پیوت به حدی حائز اهمیت است که در صورت عدم آشنایی صحیح با آن، تقریباً هیچکدام از الگوهای قیمتی را نمیتوان بهدرستی تشخیص داد. ازاینرو، در این مطلب قصد داریم تا به بررسی مفهوم پیوت و انواع آن در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی بپردازیم.
پیوت (Pivot) چیست؟
اساساً مفهوم پیوت در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی، به نقاط محوری و حائز اهمیتی اطلاق میشود که تریدرها (معاملهگران) یا تحلیلگران بازار، با تشخیص آنها قادر خواهند بود تا الگوهای قیمتی یک سهم یا یک دارایی را ترسیم کنند. در واقع تحلیلگران با تکیهبر ابزارهای مورداستفاده در تحلیل تکنیکال مثل چنگال اندروز، خطوط روند، الگوهای قیمتی و … بهوسیله این نقاط، تا حد زیادی تغییرات روند قیمتی را در نمودارها مشخص میکنند. بهصورت کلی این نقاط تغییرات موجود در روندهای قیمتی را از حالت صعودی به نزولی یا بالعکس آن را نشان میدهند.
در بیانی ساده، پیوتها به نقاط چرخش قیمت یک سهم یا دارایی در نمودارهای قیمتی گفته میشود که در این نقاط، نمودار قیمت تغییر جهت خواهد داد. از طرفی پیوت ها همان شاخصهای روزانه معاملات سهام یا داراییها هستند و برعکس دادههای نوسانی و دیگر میانگینها، در طول روز ثابت هستند. درواقع این بدین معنا است که تریدرها قادر خواهند بود تا از پیوت ها در راستای پیشبرد اهداف خود و تنظیم یک برنامهریزی مطلوب استفاده کنند. مثلاً تریدری اطلاع دارد که اگر قیمت به پایین پیوت بیاید، در جلسه معاملاتی پیش رو، سهم یا دارایی را نحوه ترید با نقاط بازگشتی بفروشد و بالعکس، اگر قیمت به بالای پیوت برود، اقدام به خرید آن سهم یا دارایی کند.
علاوه بر این موارد، بهطور کلی پیوتها طبق ماهیتی که دارند، به ۲ دسته پیوت قیمتی و محاسباتی و بر اساس قدرت بازگشتی خود در نمودارها، به ۲ دسته پیوت مینور (Minor Pivot) و پیوت ماژور (Major Pivot) تقسیمبندی میشوند که در ادامه هرکدام از این انواع را موردبررسی قرار خواهیم داد.
اما پیش از آن ضروری است تا به معرفی سطوح مختلف در نقاط پیوت بپردازیم.
سطوح مختلف در نقاط پیوت
بهصورت کلی هفت سطح مختلف پیوت بر روی نمودارهای قیمتی وجود دارند که به شرح زیر هستند:
معامله گری براساس کندل های اوج (climax) و خسته ی بازگشتی (exhaustion )
اخیرا در یکی از وبینارهایم دراین مورد حرف زده ام که چگونه روندهایی که بیش از حد لازم حرکت کرده اند را تشخیص بدهیم؛ منظورم کندل های climax & exhaustion reversal است.
من از لحاظ جریان سفارشات آنها را بررسی کردم و گفتم که چرا چنین کندل هایی تمایل به بازگشت روند دارند.
قبل از اینکه این مقاله را که به نوعی ضمیمه و ادامه دهنده ی همان وبینار است را شروع کنید، برای یادآوری مطالب، برای پیدا کردن چنین کندل هایی به این موارد اهمیت بیشتری بدهید:
- کندلی که خیلی بزرگتر از کندل های قبلی باشد و به طور ایده آل بزرگترین کندل از لحاظ حرکت باشد.
- این اتفاق نزدیک یک سطح حمایتی یا مقاومتی مهم رخ بدهد یا بعد از شکست آن سطوح.
- این اتفاق بعد از چندین کندل پشت سرهم که حالت impulsive یا جنبشی داشته باشند، بیفتد.
هرچند که موارد جزئی تری برای تشخیص این کندل ها وجود دارد، ولی این سه مورد مهم ترین آنها هستند.
هدف از این مقاله نشان دادن مثالی در این مورد است و اینکه چگونه می توانید براساس آن از دید پرایس اکشن معامله کنید.
من یک مثال از چارت DOW می آورم؛ بعد از دید پرایس اکشن آن را بررسی میکنم و می بینیم که شاخصه هایی برای تشکیل این کندل ها لازم است؛ بعد از آن در مورد نحوه ی ترید کردن براساس آنها با چند قانون ساده حرف می زنیم.
به چارت روزانه DOW در بازه یک ساله نگاه می کنیم. روند صعودی کلی آن را بررسی میکنم و اینکه چگونه به سطح مقاومتی رسیده و بعد آن را در تایم 4 ساعته بررسی میکنیم تا ببینیم رفتار حرکتی قیمت بعد از شکست آن سطح مهم چگونه بوده است.
چارت داوجونز به سطح مقاومتی می رسد.
در چارت زیر به ارتباط بین قیمت و 20EMA یا حمایت دینامیکی توجه کنید. قبل از اینکه قیمت زیر حمایت دینامیکی نفوذ کند، قیمت قبلا سه بار از آن ریجکت شده است و وقتی هم که زیر آن نفوذ کرده سریعا هم برگشت پیدا کرده است؛ این به ما نشان میده که خریداران هنوز دوست دارند که قیمت را بالا ببرند و در هر پولبکی که می زنند وارد می شوند.
بعد از آن رفتار حرکتی قیمت تقریبا زیر سطح 13300 الگوی سه قله را تشکیل میدهد. در طول کل سال این اولین بار است که چنین شرایطی پیش می آید؛ پس قیمت سه بار تلاش کرده که سطح را بشکند ولی نتوانسته؛ این نشان می دهد که قیمت بیش از حد خودش بالا رفته و از طرف دیگر فروشندگان هم می خواهند از این سطح دفاع کنند.
در چارت زیر ببینید که چگونه الگوی سه قله به جز قله ی آخر، وقتی که قیمت به 20EMA رسیده تشکیل الگوی کندلی پین بار داده اند (کندل 1 و 2).
این نشان می دهد که خریداران خوشحال بوده اند که توانسته اند پولبک قیمت به آن سطح را بگیرند، ولی قدرت آن را نداشته اند که سطح را بشکنند و قیمت همچنان زیر سطح 13300 باقی مانده است. در اقدام دوم که نتوانستند قیمت را بالاتر ببرند، قیمت برای اولین بار در کل سال با قدرت بیشتری ریزش کرده و حدود 500 پیپ در 6 روز افت کرده است.
پس از ریزش، قیمت به سطح حمایتی قبلی برخورد کرده و قیمت روند صعودی خودش را ادامه داده است. به حرکت آن توجه کنید وقتی که قیمت به سطح مقاومتی رسیده چگونه الگوی کندلی دوجی و inside bar تشکیل داده است؛ این نشان از تردید میان خریداران است.
اگر الگوی کندلی inside bar بعد از یک الگوی صعودی قوی تشکیل میشد، آن موقع می توانستیم بگوییم که خریداران قدرت بیشتری دارند و امکان شکست سطح وجود دارد؛ ولی با وجود تشکیل الگوی کندل دوجی و inside bar در دو روز پشت سرهم، نشان از تردید و عدم توانایی خریداران برای بالا بردن قیمت است.
حال در روز بعد قیمت میتواند به بالای سطح نفوز کند و یک سقف جدید تشکیل بدهد، ولی در همان روز قیمت برمی گردد و زیر سطح مقاومتی بسته می شود و یک الگوی کندل رنج تشکیل می دهد.
بدانید که وقتی مقدار ریجکت شدن در بالای کندل و پایین کندل تقریبا یکسان بود، این نشان از شکست ناقص است زیرا:
- قیمت نتوانسته سطحی را که به دست آورده نگه دارد و سود های کسب شده را حفظ کند.
- بین خریداران و فروشندگان تناسبی نسبی برقرار است.
به طور ایده آل، وقتی که به دنبال شکست باشیم باید عدم تعادل شدیدی بین خریداران و فروشندگان وجود داشته باشد؛ ولی در چارت زیر ما شاهد چنین قضیه ای نیستیم.
آناتومی کندل های climaxو exhaustion از دید پرایس اکشن
حال که ما محلی مورد مجادله بین خریداران و فروشندگان پیدا کردیم، به چارت 4 ساعته می رویم و کندل های climax/exhaustion را به طور اختصاصی بررسی کنیم.
آناتومی آنها را از دید پرایس اکشن بررسی می کنیم و به شما می گویم که چگونه براساس آنها معامله کنید.
در چارت زیر، اولین موردی را که بررسی می کنیم کندل 1 است که بزرگترین کندل در کل این دوره است؛ در این کندل ما شاهد هستیم که خریداران کنترل بازار را در دست دارند و با اطمینان قیمت رابالای سطح مقاومتی برده اند. در این دوره از میان 36 کندل موجود، 25 کندلش صعودی است ؛ یعنی نسبت خریداران به فروشندگان تا کندل شماره ی یک، 69درصد بوده است.
حال اگر از اول مقاله به یادتان باشد، گفتیم که کندل های climax/exhaustion نشان از طولانی شدن بیش از حد روند هستند؛ این کندل ها باید شاخصه های زیر را داشته باشند:
- بزرگترین کندل در طول یک دوره باشد.
- در نزدیکی سطحی حمایتی/ مفاومتی یا در بالای یکی از آنها رخ داده باشد.
- بعد از یک رشته کندل همرنگ اتفاق افتاده باشد.
چرا این کندل ها میل دارند که خیلی بزرگ جلوه کنند؟
وقتی که روندی بیش از حد ادامه پیدا می کند، معامله گران زیادی را به خود جذب میکند؛ معامله گران سازمانی اولین افرادی هستند که به مارکت جذب می شوند؛ بعد معامله گران حرفه ای هستند و در آخر هم معامله گران خرده پا. معامله گران خرده پا معمولا آخر از همه وارد می شوند زیرا علاقه ی زیادی به تایید جهت روند دارند.
در آخر این روند، وقتی که معامله گران خرده پا هم وارد شدند، شما شاهد عدم تعادل زیادی بین خریداران و فروشندگان خواهید بود. افرادی که دیر وارد شده اند فکر می کنند جا مانده اند و به جای اینکه منتظر بمانند در پولبک ها ورود کنند، در هرجا که شکستی رخ می دهد ورود میکنند.
به علاوه این موارد، معامله گران سازمانی هم سعی می کنند تا جایی که امکان دارد قیمت را بالا بکشند؛ این موارد همه موجب میشود که کندل climax/exhaustion تشکیل بشود.
بعضی وقت ها این حرکت اضافی رو به بالا، برای این نیست که بیشترین استفاده را از این روند صعودی بگیرند؛ بلکه برای این است که معامله گرانی که تازه وارد شده اند را به تله بیندازند تا معامله گران قدیمی بتوانند از حجم معاملاتی آنها به عنوان سوخت لازم برای ریزش آینده استفاده کنند.
براساس همین دلایل است که این کندل ها میل دارند که بزرگ جلوه کنند.
این کندل در سطوح مهم اتفاق می افتند، بخصوص در جاهایی که ظاهرا شکست اتفاق افتاده تا خریدارانی که دیر وارد شده اند را به تله بیاندازند؛ امیدوارم آناتومی این کندل ها را درک کرده باشید.
حال برگردیم به چارت
اگر رفتار حرکتی قیمت می توانست خود را در بالای سطحی که شکسته شده است نگه دارد و سودی که کسب شده را از دست ندهد، آن موقع می توانیم بگوییم که شکست تایید شده و روند ادامه پیدا می کند؛ ولی به کندل 2 نگاه کنید و ببینید که رفتار حرکتی قیمت چگونه عکس العمل نشان داده است.
توجه کنید که قیمت چگونه سریع زیر سطح برگشته و این اخطار می دهد که شکست ممکن است ناقص شود.
در چنین مواردی باید این سوال ها را از خود بپرسید:
اگر خریداران کنترل قیمت را در دست داشتند، چه شد که سودی را که کسب کرده اند حفظ نکردند؟
این سودها کجا رفته است؟
چگونه چنین کندل بزرگی نتوانسته قیمت را به بالا ادامه بدهد؟
چرا فروشندگان سریعا قیمت را به عقب برگداندند؟
چرا سطح مقاومتی به عنوان پولبک و تغییر نقش به سطح حمایتی عمل نکرد؟
در چنین مواقعی همه ی این سوالات باید در ذهن شما شکل بگیرد و جواب آنها می تواند به شما بگوید که شکستی که اتفاق افتاده درست است یا ناقص.
هرچند که اگر شما این سوالات را هم از خود نمی پرسیدید، با توجه به مشخصه های کندل های climax/exhaustion، می توانستید تشخیص بدهید که این روند به آخر خود رسیده است.
به کندل 2 نگاه کنید؛ وقتی که قیمت برگشته، به سطح مقاومتی واکنش نشان نداده و سطح تغییر نقش نداشته؛ پس شما می توانید با پرسیدن این سوالات و شاخصه های کندل های climax/exhaustion شکست ها را تایید یا رد کنید.
چگونه براساس پرایس اکشن در چنین مواقعی معامه کنیم؟
عموما در یک روند صعودی، من به دنبال برخورد دوم به یک سطح مقاومتی مهم می گردم یا تشکیل lower high قبل از ریزش مارکت.
برای کسانی که به دنبال فرصت ورود دوباره هستند، بهتر است به دنبال تشکیل الگوی کندلی پین بار، engulfing و outside bar باشید؛ بعد سعی کنید آن را با کندل های climax/exhaustion مطابقت بدید؛ ولی از لحاظ رفتار حرکتی قیمت، شما باید متوجه بشوید که مومنتوم روند قبل از اینکه کندل های خسته تشکیل بشود در حال ضعیف شدن است.
بیشتر مواقع، همراه با حرکت های خسته ی بازار، یک تلاش شکسته خورده برای شکست سطح وجود دارد یا اینکه با تشکیل lower high، به شما آخرین تایید را می دهد که بازار خسته شده است و احتمال بازگشت قیمت بالا است.
بسته به شرایط که کدام یک از این موارد پیش بیاید نحوه ی ورود من هم متغیر است، ولی وقتی که می بینیم تمام عوامل خسته شدن مارکت به چشم می آید پوزیشن فروش میگیرم؛ آن موقع یا مارکت ریزش شدیدی میکند یا اصلاح بزرگی انجام میدهد یا برای مدتی در یک ناحیه رنج قرار می گیرد.
حال نگاهی به چارت زیر بیندازید.
هرچند که کندل 2 یک کندل نزولی است، ولی به سختی توانسته 50 درصد از سود کندل خسته قبلی را برگرداند.
من معمولا به دنبال نحوه ترید با نقاط بازگشتی این هستم که تقریبا بیش از 60 درصد سود کندل خسته بازگردانده شود تا اینکه نتیجه بگیرم که فروشندگان حمله ی بزرگی را برای برگرداندن قیمت به راه انداخته اند.
اگر ببینم که فروشندگان، قیمت را خیلی کم به عقب رانده اند، سعی می کنم ترید نکنم و منتظر نقطه ی تریگر بعدی باشم.
هرچند که در اینجا این قضیه رخ نداده ولی اگر به کندل های 3،4 و 5 نگاه کنید، می بینید که هرسه زیر سطح ما قرار داشته اند و با آن به عنوان سطح مقاومتی رفتار کرده اند.
اگر این یک تله بود قیمت نمی بایست به سمت 20EMA حرکت کند و همچنین نمی بایست کندل های کوچک زیر سطح ما تشکیل بدهد؛ اگر قرار بود شکستی رخ بدهد کندل های کوچک باید بالای سطح تشکیل میشدند؛ با این وجود هیچکدام از نشانه های شکست را ندارد.
نقاط ورودی که بیشترین نحوه ترید با نقاط بازگشتی ریسک را داشته اند، گرفتن پوزیشن فروش بعد از بسته شدن کندل های 3 و 4 است.
چرا؟
این کندل های کوچک بعد از یک فشار فروش قوی زیر سطح مقاومتی به ما نشان می دهد که خریداران علاقه ی زیادی به بالا بردن قیمت نداشته اند؛ پس براین اساس، مورد مناسبی هست برای ورود و استاپ را هم می توانیم بالای سقف این کندل ها قرار دهیم یا شاید کمی بیشتر.
یک نقطه ی ورود مناسب دیگر در زیر کف کندل شماره ی 3 است یا در محل بسته شدن کندل شماره 3، و استاپمان را هم بالای سقف کندل 5 قرار می دهیم.
احیانا اگر قیمت به بالای سطح نفوذ کرد، بهتر است پوزیشن ما باز بماند؛ که در اینجا این اتفاق افتاده ولی این اتفاق همیشگی نیست.
نکته ی مثبتی که در گرفتن پوزیشن فروش زیر کف کندل 4 یا محل بسته شدن آن وجود دارد این است که معامله گرانی که پوزیشن خرید گرفته اند، می دانند که توی تله افتاده اند و کم کم شروع به خارج شدن از پوزیشن هایشان می کنند.
اگر کندل شماره ی 5 بالای سطح نفوذ نمی کرد، درست این بود که استاپ را کمی بالای سطح قرار می دادیم، ولی وقتی که نفوذ کرده است، بهتر است که استاپ را بالای کندل های 3-5 و کمی بیشتر به عنوان بافر قرار بدهیم.
یک روش محافظه کارانه این است که منتظر بمانیم قیمت به زیر 20EMA حرکت کند و بتواند به آن پولبک بزند و از آن به عنوان مقاومت دینامیکی استفاده کند.
روش های دیگری برای ورود در چنین شرایطی هستند ولی این موارد تقریبا ایده ی کلی را به شما می دهد که در چنین مواقعی چگونه ترید کنید.
جمع بندی
هدف از این مقاله این بود که به شما نشان بدهم از دید پرایس اکشن کندل های climax/exhaustion، چگونه خود را نشان می دهند و آناتومی آنها چگونه است.
همچنین شاخصه های مهم آنها را یاد بگیرید و بتوانید به خوبی آنها را در چارت تشخیص بدهید.
ما یک مثال خوب از چارت داوجونز آوردیم و دیدیم که چگونه در این چارت همه ی موارد به روشنی برقرار بودند. سرآخر هم به شما چند روش برای ورود به مارکت نشان دادیم و گفتیم که در چنین مواقعی چگونه ترید کنید.
شما براساس علاقه ی خود میتوانید روش پرریسک یا محافظه کارانه را برای خود انتخاب کنید.
این مقاله نوشته شده ی کریس کاپری معامله گر مطرح بازارهای مالی و ترجمه شده ی آکادمی دال ترید است.
اگر مایل به یادگیری سبک پرایس اکشن کریس کاپری هستید، می توانید در دوره پیشرفته پرایس اکشن کریس کاپری که به صورت تخصصی ترجمه و ارائه شده است، شرکت کنید.
همچنین اگر شما دانش پژوهی هستید که به بازارهای مالی و معامله گری علاقه دارید، اما هنوز هیچ اطلاعاتی در این باره ندارید، می توانید دوره مقدماتی فارکس کریس کاپری که به رایگان ترجمه و ارائه شده است را ببینید و سپس به دوره پیشرفته رجوع کنید.
پولبک چیست و چگونه بر اساس آن معامله کنیم؟
پولبکها معمولا پس از روندهای صعودی یا نزولی فرصتهای ورود جذابی برای معامله گران ایجاد میکنند؛ اما کسب سود با استفاده از این استراتژی کلاسیک تکنیکالی چندان هم ساده نیست و باید در تشخیص موقعیتهای مناسب، کاملا حرفهای عمل کنید. یادگیری نحوه معامله بر اساس پولبک میتواند یک مهارت عالی برای معامله گران تکنیکالی باشد؛ پولبکها همیشه اتفاق میافتند و شما با استفاده از این تکنیک ورود، میتوانید موقعیتهایی با احتمال سودآوری بسیار بالا شکار کنید. حال میخواهیم بدانیم که برای کسب سود مطمئن با استفاده از این رویکرد معاملاتی، به چه مهارتهایی نیاز داریم؟ چگونه میتوانیم از سودهایمان محافظت کنیم؟ چقدر ریسک کنیم و چهمقدار بازدهی در انتظارمان است؟
- 1) پولبک چیست؟
- 2) چه چیزی باعث ایجاد پولبک در نمودار قیمت میشود؟
- 3) 2 فاکتور اساسی برای معامله گری موفق بر اساس پولبکها
- 4) 4 استراتژی مهم برای معامله با پولبکها
- 5) تفاوت پولبک و اصلاح قیمتی چیست؟
- 6) محدودیتهای استفاده از پولبک در معاملات
- 7) کلام پایانی
در این مقاله با ذکر 2 عنصر اصلی موفقیت معاملات مبتنی بر پولبک و 4 استراتژی تحلیلی کاربردی، به این سوالات پاسخ میدهیم…
پولبک چیست؟
این واژه در حالت عام به معنی «قلاب» یا «عقب کشیدن» است اما در تحلیل تکنیکال، بهمعنی یک توقف یا حرکت بازگشتی کوچک (یا متوسط) در جریان یک حرکت صعودی یا نزولی است که پس از شکست یک سطح مقاومت یا حمایت رخ میدهد. 2 مفهوم «پولبک» و «اصلاح قیمتی» بسیار شباهت دارند و حتی گاهی اوقات، بهجای یکدیگر بهکار برده میشوند! هرچند که در ادامه مطلب به ذکر تفاوتهای این مفاهیم میپردازیم، اما بهخاطر داشته باشید که پولبک معمولا برای بازگشتهای قیمتی کوتاه (از نظر مقدار حرکت و زمان) بهکار میرود.
نکات کلیدی
- پولبک یک حرکت معکوس کوچک و موقت در نمودار قیمت است.
- از نظر زمانی، پولبک معمولا شامل چند کندل (بسته به شرایط نمودار قیمت، مثلا میتوانید 5 کندل در نظر بگیرید) متوالی است و اگر بیش از چند کندل طول بکشد، حرکت ایجاد شده دیگر پولبک نیست و «فاز تثبیت» نام دارد.
- زمانی که اغلب اسیلاتورها در وضعیت اشباع خرید یا فروش (ممنوعیت ورود به موقعیت خرید یا فروش) قرار دارند، پولبکها میتوانند فرصتها معاملاتی بهینهای را برای معاملهگران ایجاد کنند.
چه چیزی باعث ایجاد پولبک در نمودار قیمت میشود؟
پولبکها معمولا زمانی مشاهده میشوند که در نمودار قیمت یک حرکت نسبتا بزرگ و قوی صعودی یا نزولی داشته باشیم. بهعنوان مثال، ممکن است بهدلیل اعلام یک خبر بنیادی، یک دارایی نظیر بیت کوین افزایش قیمت قابل توجهی را تجربه کند. پس از این افزایش قیمت، طبیعتا تعدادی از معامله گران کوتاهمدتی بهمنظور شناسایی سود، بخشی یا تمام دارایی خود را بهفروش میرسانند. در اثر همین فعل و انفعالات، روند صعودی متوقف شده و یک حرکت بازگشتی نسبتا کوچک در نمودار ایجاد میشود. این حرکات بازگشتی معمولا در نواحی تکنیکالی مهم نظیر حمایت و مقاومت (شکسته شده)، میانگین متحرک، نقاط پیوت و… در مسیر حرکت صعودی یا نزولی ایجاد میشوند. همیشه این نواحی و جزئیات واکنش قیمت را بهدقت بررسی کنید؛ زیرا گاهی اوقات ممکن است پولبک یه یک اصلاح قیمتی تمام عیار تبدیل شود!
در این بخش میخواهیم مساعدترین شرایط نموداری برای ایجاد پولبک و معامله گری بر اساس آن را شرح دهیم:
- ابتداییترین شرط ممکن، وجود یک روند قوی در نمودار است. این سبب میشود افرادی که بر اساس پولبک و در جهت روند معامله میکنند، آمادگی این را داشته باشند که بهمحض وقوع حرکات بازگشتی و در نقاط مناسب، وارد بازار شوند.
- گاهی اوقات ممکن است که روند چندان قوی در بازار وجود نداشته باشد، اما شکست ناگهانی و قدرتمند یک سقف یا کف هم میتواند باعث حضور معامله گران مبتنی بر پولبک در بازار شود.
- حرکت قوی یا اصطلاحا شارپ، تا ابد و بهصورت ممتد ادامهدار نیست؛ بنابراین این روندها در طول مسیر نیاز به تجدید قوا و استراحت دارند. پولبک به نواحی مهم همراه با حجم بالاتر از مقدار معمول، بهترین سوخت ممکن برای ادامه روند صعودی یا نزولی است.
از طرف دیگر، وجود حجم معاملاتی بالا سبب میشود که معامله گران بیشتری نسبت به قدرت روند حاکم اعتقاد پیدا کنند و در نتیجه، پولبک بدون ایجاد فاز تثبیت یا رنج طولانی انجام میشود.
2 فاکتور اساسی برای معامله گری موفق بر اساس پولبکها
تعیین نقطه ورود بهینه
حین وقوع پولبک بهدنبال «نقاط تلاقی» باشید؛ این اصطلاح به نواحی اشاره میکند که چند ابزار حمایت و مقاومت مختلف در یک نقطه قرار میگیرند. در چنین شرایطی دلایل لازم برای ایجاد یک حرکت بازگشتی سریع در جهت روند اصلی وجود دارد. زمانی که نوسانات قیمت به یک محدوده باریک ختم میشود و ابزار تحلیلی مختلف یک سیگنال مشابه را در آن ناحیه نشان میدهند، شانس یک جهش یا ریزش قیمتی سنگین از آن ناحیه بالا است. بهطور مثال، یک سطح حمایت افقی را فرض کنید که قیمت آن را شکسته و پس از پولبک به همان ناحیه بازگشته است. در این ناحیه یک سطح 50 درصدی فیبوناچی اصلاحی و میانگین متحرک نمایی 50 روز نیز قرار دارد. طبیعتا در چنین شرایطی، شانس یک معامله موفق بر اساس پولبک و ریزش قدرتمند قیمت از ناحیه مذکور افزایش مییابد. با این رویکرد، شما میتوانید از تلفیق سطوح مختلف که شاید به تنهایی احتمال موفقیت فوقالعاده بالایی ندارند، یک ناحیه قدرتمند ترسیم کنید و بر اساس پولبک به ناحیه مذکور، وارد معامله شوید.
مدیریت ریسک
زیانهای ناشی از معاملات بر اساس پولبک، معمولا به یکی از این 3 دلیل ایجاد میشوند:
- خیلی زود و در جریان حرکت بازگشتی وارد معامله میشوید.
- شما در بهترین ناحیه ممکن وارد میشوید اما قیمت همچنان به حرکت بازگشتی ادامه میدهد و ناحیه ورود در نظر گرفته شده را میشکند.
- حرکت بازگشتی (پولبک) پس از رسیدن به نقطه ورود شما، به اتمام رسیده و بازار در جهت موقعیت شما (روند اصلی) حرکت میکند اما در میانه مسیر، قیمت تغییر جهت میدهد و حتی از حد ضرر شما هم عبور میکند. در این مورد اشتباه نکنید، بازار مقصر نیست! بلکه استراتژی مدیریت ریسک شما است که کارایی لازم را ندارد. در واقع شما با یک رویکرد مدیریت سرمایه ساده میتوانید از وقوع چنین مواردی پیشگیری کنید.
مهمترین راهکار عملی برای جلوگیری از زیانهای اینگونه، تنظیم حد ضرر در یک جایگاه مناسب و جابهجایی مرحله به مرحله آن همزمان با پیشروی قیمت در جهت موقعیت معاملاتی است. شما با قرار دادن یک ابزار کاربردی مثل فیبوناچی اصلاحی روی نقاط شروع و پایان موج قبلی، میتوانید در نواحی مطمئنی وارد بازار شوید و همچنین، نواحی پنهان نمودار قیمت را شناسایی کنید. در کنار این موارد، همیشه شکافهای قیمتی (گپ قیمت) و محدودههای خنثی باریک را نیز در نظر داشته باشید؛ زیرا در جریان پولبکها امکان ایجاد کف و سقفهای کاذب و غیر منتظره نیز وجود دارد. ایدهآلترین حالت ممکن برای شما این است که پس از ورود به معامله، قیمت به سرعت در جهت مورد نظر شما حرکت کند و در اولین کف یا سقف اصلی (ماژور) پیشرو از موقعیت خارج شوید یا بهواسطه جابهجایی حد زیان، از سود خود محافظت کنید.
4 استراتژی مهم برای معامله با پولبکها
سطوح افقی
رفتار پلهای قیمت را میتوان در اغلب روندهای ایجاد شده در بازارهای مالی مختلف مشاهده نمود. این ریتم طبیعی حرکت قیمت است و اصطلاحا «جزر و مد رفتار بازار» را نشان میدهد. در جریان فازهای روندی بازار، قیمت معمولا این رفتار پلهای را از خود نشان میدهد. منظور از رفتار پلهای این است که قیمت در مواقعی حرکات کوچکی در جهت مخالف انجام میدهد و سپس، دوباره در جهت روند اصلی حرکت (معمولا با دامنه و عمق بیشتر) میکند. همین رفتار پلهای، یک فرصت عالی برای ورود به موقعیتهای پولبک بعد از شکست فراهم میآورد. پولبکهای بعد از شکست سطوح اصلی و ماژور بازار، معمولا در نقاط عطف بازار (نقاط چرخش مهم) اتفاق میافتند.
اگر یک معامله گر این فرصت ورود اولیه را از دست بدهد، بر اساس سناریوی رفتار پلهای قیمت میتواند در سطوح بعدی و در جریان روند وارد بازار شود. همچنین شما میتوانید از ساختار پلهای روند استفاده کنید تا حد ضرر خود را در جایگاه مطمئنتری قرار دهید. در این صورت امکان جابهجایی پلهای حد ضرر مهیا است و بدون هیچ دغدغهای از بابت انتخاب نواحی درست، میتوانید با تشکیل هر سطح جدید در بازار حد ضرر خود را به پشت آن (بالاتر یا پایینتر) یا پله قبلی جابهجا کنید. با استفاده از این رویکرد، همیشه یک حد ضرر مطمئن و مشخص دارید و نگرانی در مورد مدیریت موقعیت معاملاتی خود نخواهید داشت.
خطوط روند
خط روند یکی دیگر از ابزار مهم برای ورود به معامله بر اساس پولبک است. یکی از اشکالاتی که در این زمینه وجود دارد، نیاز به زمان نسبتا زیاد برای تایید اعتبار خط روند است. همانطور که در مقاله «روند چیست؟» مطرح کردیم، برای ترسیم یک خط روند حداقل به 2 نقطه برخورد نیاز داریم و از طرفی، شاید این نقاط به فاصله زمانی طولانی در نمودار ایجاد شوند. بنابراین با احتساب زمان مورد نیاز برای تشکیل نقاط برخورد بعدی بهعنوان نواحی ورود به معامله یا شکست خط روند و ایجاد حرکت بازگشتی پس از شکست، یک معامله گر باید زمان نسبتا طولانی و نامشخصی را برای یافتن موقعیت ورود بهینه صرف کند. بهطور کلی، خط روند یک ابزار خوب و مطمئن برای ورود بر اساس پولبکها است اما بر اساس تاخیر زمانی مذکور برای تایید اعتبار خطوط، ممکن است معامله گر فرصتهای معاملاتی زیادی را از دست بدهد…
میانگین متحرک
بدون شک میانگین متحرک یکی از محبوبترین ابزارهای تحلیل تکنیکال است و معامله گران به روشهای مختلفی از این ابزار کاربردی استفاده میکنند. از مهمترین کاربردهای میانگینهای متحرک، امکان ورود به معامله بر اساس پولبک به آنها است. بدین منظور شما میتوانید از یک میانگین 20، 50 و یا حتی 100 روزه استفاده کنید. در واقع محدودیتی در این زمینه وجود ندارد؛ بلکه عامل اصلی این است که شما یک معامله گر بلندمدت هستید یا کوتاهمدت!
معامله گران کوتاهمدتی معمولا از میانگینهایی با دوره زمانی کوچکتر استفاده میکنند تا سیگنالهای معاملاتی بیشتری دریافت کنند. البته فراموش نکنید که هر چه دوره زمانی میانگین متحرک کمتر شود، احتمال بروز خطا و سیگنالهای کاذب افزایش مییابد. در مورد میانگینهای بلندمدتی یعنی با دوره زمانی بزرگتر هم بهخاطر داشته باشید که هرچند این میانگینها با سرعت کمتری حرکت میکنند و طبعا سیگنالهای کاذب کمتری دارند، اما ممکن است فرصتهای معاملاتی کوتاهمدت زیادی را از دست بدهید. بنابراین در ابتدا بهتر است که شما رویکرد معاملاتی و افق سرمایه گذاری خود را مشخص کنید، سپس دوره زمانی میانگین متحرک را تعیین کنید.
اگر از میانگینهای کوتاهمدتی (با دوره کمتر از 50) استفاده میکنید، بهتر است فضای تنفس بیشتری بین ناحیه ورود و حد ضرر ایجاد کنید؛ زیرا ممکن است قیمت در جریان پولبک به میانگین متحرک (ناحیه نحوه ترید با نقاط بازگشتی ورود)، بهصورت کاذب و در قالب سایههای (شادو) بلند کندلها از میانگین متحرک عبور کند و دوباره به مسیر اصلی بازگردد. در نتیجه با انتخاب یک فاصله بهینه و مطمئن بین نقطه ورود و حد زیان، مجبور به خروج زودهنگام از معامله نخواهید بود.
سطوح فیبوناچی
ابزار فیبوناچی و علیالخصوص سطوح فیبو اصلاحی، علکرد و کارایی قابل قبولی در مقایسه با سایر ابزار تحلیل در بازارهای مالی دارند. جالب این است که سطوح فیبوناچی اصلاحی یکی از مطمئنترین نواحی ورود به معامله بر اساس پولبکها نیز محسوب میشوند. در این زمینه باید یک موج روندی را شناسایی کنید و فیبو اصلاحی را بر اساس نقاط شروع و پایان موج ترسیم کنید؛ سپس سطوح داخلی موج قیمتی (شامل درصدهای فیبوناچی) بهعنوان نواحی احتمالی ورود بر اساس پولبک مشخص میشوند. در مورد ورود بر اساس درصدهای فیبو اصلاحی توجه داشته باشید که اگر میخواهید بر اساس پولبکها وارد معامله شوید، صرفا درصدهای 6/23 و 2/38 قابل استفاده است؛ زیرا بیش از این مقدار حرکت مخالف روند اصلی، بهمعنی یک اصلاح قیمتی کامل است!
بهعنوان یک استراتژی ترکیبی میتوانید سطوح فیبو را همراه با میانگینهای متحرک استفاده کنید. همانطور که در بخشهای قبلی هم اشاره کردیم، تلاقی چند ابزار مختلف نظیر سطوح فیبو اصلاحی و میانگین متحرک در یک ناحیه، احتمال موفقیت معاملات مبتنی بر پولبک را تا نحوه ترید با نقاط بازگشتی حد زیادی افزایش میدهد.
تفاوت پولبک و اصلاح قیمتی چیست؟
هر دو این مفاهیم تکنیکالی، به حرکت بازگشتی قیمت پس از شکست یک سطح مشخص در جریان یک روند قیمتی اشاره میکنند؛ اما پولبک از نظر میزان حرکت قیمت کوچکتر بوده و زمان آن نیز کوتاهتر است. در واقع میتوان گفت که پولبک شامل حرکات بازگشتی موقت است. حال سوالی که توسط اغلب معامله گران مطرح میشود، این است که چگونه باید میان این مفاهیم تمایز قائل شویم؟
یکی از فاکتورهای مهم، اخبار و وقایع بنیادی بازار است. به بیان ساده، اصلاحهای قیمتی در نتیجه تغییرات بنیادی مهم در بازار ایجاد میشوند. این وقایع سبب میشوند که انتظارات سرمایه گذاران از ارزش ذاتی یک دارایی و آینده پیشروی آن، تغییر کند و در چنین شرایطی کلیت بازار در مورد قیمت دارایی مذکور تجدید نظر میکند. این رویدادهای غیر تکنیکالی، سبب ایجاد حرکات بازگشتی قیمت میشوند که در ابتدا مثل پولبک بهنظر میرسند اما با ادامه حرکت بازگشتی، یک اصلاح قیمتی شکل میگیرد. همچنین میتوانید از نشانههای تحلیلی نظیر اصلاح بیش از سطح 38 درصد فیبو اصلاحی یا شکست میانگینهای متحرک با دوره بالاتر از 50 استفاده کنید.
محدودیتهای استفاده از پولبک در معاملات
بزرگترین محدودیت و مشکل ورود به معامله بر اساس پولبکها، این است که پولبک میتواند شروع یک اصلاح قیمتی یا تغییر کلی روند باشد. از آنجایی که پولبکها و اصلاحهای قیمتی در تمام بازههای زمانی اتفاق میافتند، ممکن است که یک حرکت مشخص در 2 تایم فریم متفاوت، معنی یکسانی نداشته باشد. بهعنوان مثال یک اصلاح قیمتی که توسط معامله گر روزانه در نمودار 30 دقیقهای مشاهده میشود، برای معامله گر میانمدت که در تایم فریم 4 ساعتی ترید میکند به منزله یک پولبک در نظر گرفته میشود. برای تشخیص چنین مواردی میتوانید از سایر ابزار فنی نظیر خطوط روند استفاده کنید. مثلا اگر حین پولبک به یک سطح افقی خط روند موجود در آن ناحیه نیز شکسته شود، یک نشانه مهم در راستای احتمال وقوع یک اصلاح قیمتی است و بهتر است در مورد ورود به معامله تجدید نظر کنید.
کلام پایانی
شکستها جزء جدایی ناپذیر نمودارهای قیمت هستند و در اغلب اوقات، قیمت پس از شکست در قالب یک حرکت بازگشتی تحت عنوان «پولبک» به سطح ماقبل باز میگردد و ناحیه حمایت یا مقاومت جدید را آزمایش میکند. پولبک یکی از سودمندترین استراتژیهای کلاسیک ورود است؛ اما فراموش نکنید که هر موقعیت معاملاتی مبتنی بر پولبک مناسب ورود نیست و باید سایر نشانههای تحلیلی را نیز بررسی کنیم.
مطالعه و بررسی نظرات شما در بخش کامنتها، باعث خوشحالی ما است و مطمئنا با استفاده از پیشنهادات مطرح شده، میتوانیم محتوای آموزشی موثر و کاربردیتری در اختیار شما قرار دهیم…
دیدگاه شما